ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٧١-دستچین

گل دشت پر ستاره ی مهتاب دیده ام،

دستچین شو...

تو را برای جشن پر شکوه آرزوها خواهم برد.

من بی آرزو می شوم،

تا دامنه ی مهر تو سبزینه ی رسیدن و عاشقی شود.

دستچین شو ای گل مهتابی.



١٧٠-رنگ قصه

شور و حال تو

رنگ پریدگی من.

قصه ی عشق تو

غصه عاشقی من،

شکوفه ها آمدند

دیگر جوانه کن

ای  قصه ی بی غصه ی من.



١٦٩-بهار انتظار

انتظار آمدن بهار هم به سر شد

اما انتظار آمدن تو به سال کشید.

به سالخوردگی من

و رنج زمان

و دلواپسی ثانیه ها کشید.

بهار آمده،

نمیخواهی با بهار شکوفه کنی؟



168-بهار ٩٥

بهار،

طفل نو پای آفرینش،

جان گرفته از نجابت خاک

و عطر شکوفه،

با وقارتر از باد و باران آمد.


بهار ٩٥ مبارک.