ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٩٢- نجوای رنگ

نجوای عشق خاموش من

شولای نخ نمای هزار رنگ است

رنگ ها برای تو

عشق ها برای تو

دوست داشتنم را اندازه نکن



١٩١-آتش عشق

آتشم، آتشگهی خاموش

شعله ام،

شولای عشقی خانمان سوز

با تو خوبم

ای خوبتر از مهر

با تو جانم

ای جان جانان سپهر

آتشم

برق نگاهی در شب عشق و شراره.

با توام ای خوبروی آتشین خو...



١٩٠-رویای دریا

موهایش دریا بود

دریایش مواج بود

رویایش مهتاب بود



١٨٩-دریا

دریا تویی

رویا تویی

ای دریایی ترین رویای من...



١٨٨-شبتاب دیوانه

ویران کن و ویرانه ام

حیران کن و دیوانه ام

مهتاب من شبتاب من

در خانه ات بیگانه ام


١٨٧-دست اشک

اشک های من دستچین شده اند،


کمی دستهایت را دراز کن

و مهربانی را به اشکهایم ببخش 


تا ستاره چین شوند...



١٨٦-ناز یاس

یاس و ناز و راز و این راه دراز

با منی هر لحظه ای همراه یاس.



١٨٥-خیاط خاطره

شکاف زندگی را درز گرفته ام

کمی دل را میزند،

خیاط خوبی نیستم میدانم

کوکهای ریز و درشت نامنظم کنار هم

و من در کنار او

او که نه یاد او 

که با نخ پوسیده ای به دلم گره زدم.




١٨٤-عاشقی با تو

کمکم کن تا با تو عاشقی کنم

دستهایم

دستهایت،

و این میان قلبم.

کمکم کن تا قلبت را با دستهایم لمس کنم

و اشکهایت را با گرمای قلبم از میان ببرم.


راه دشوار بود...

راه زندگی،

 از آنجا که تو نبودی تا اینجایی که یافتمت دشوار و دلگیر بود.

مرا دریاب!

گرچه پاهایم هنوز زخم دارند و دستهایم می لرزد و زبانم گاهی ناکوک می چرخد،

اما تو مرا دریاب که قلبم فقط با تو می تپد.


افسانه عشق

رازهای روزگار

دلتنگی رازقی،

همه را بهانه میکنم تا از رنج زمان به آغوش تو پناه بیاورم

محبوبم

کمکم کن تا با تو عاشقی کنم.



١٨٣-حرف من

به من گوش کن

لحظه ای

دمی،

من از لمس ابریشمی خیال حرف میزنم

حرفهایم با تو پیراهنی از جنس رویا می شود،

ابریشم دیدگانت را به من بدوز.