-
٢٠٢-ماهم آذرم
شنبه 6 آذر 1395 23:41
آذر آمد همچون شولای عشقی بیتاب با برفی سرد آذر چنان آمد که دستهایم یخ بزنند و دستهای تو گرمای جانم شود ماه من تلخ ترین ماه من زیباترین ماهم را آورد
-
٢٠١-عشق خودخواه
شنبه 6 آذر 1395 23:39
عشق چیز کوچکیست حسی در ناکجای قلب که نامش را تو میدانی و من گاه گاهی نجوای شورانگیزش را به سخره میگیرم عشق ابدیتی بی انتهاست که تو همچون صنوبری در انتهای راه من دلربایی میکنی بیا خودخواه نباشیم بیا تنها نباشیم بیا برای یک بار هم که شده عشق را مقدس بدانیم و من، من میخواهم به عشق با تو ایمان بیاورم.
-
200- طعم عشق
جمعه 14 آبان 1395 21:37
مزه عاشقی نه تلخ بود نه شیرین نه ترش مزه عاشقی مثل لبهای او گس بود گس و ماندنی... او ترش میکرد وقتی این را میگفتم او دلش یار شیرین لب میخواست اما مزه عاشقی گس و ماندنی بود.
-
١٩٩-مسافر جا مانده
یکشنبه 18 مهر 1395 01:18
تناقض آشکار میان من و تو و سوت قطار هنگام رفتن دستهایم! جای خالی دستهایت... تفاوت شمال من با جنوب تو رخت بربند! بادبادک ها امروز چه عاشقانه میرقصند رخت نو، موی سیاه، دست گرم سرنوشت، سرآغاز نوشتن شعرم برای تو تویی که در دالان های زندگی گم میشوی و من که تو را پیدا کردم قطار آرزوها چه بی تابانه سوت میکشد. لبهایت سوت...
-
198-خط سرنوشت
جمعه 9 مهر 1395 20:41
ای خط سرنوشت که این زندگی را عشق تو زیبا نوشت ای خط خوب سرنوشت نستعلیق چشمانت افق رویایم را بی انتها نوشت.
-
١٩٧-بیش از آن
جمعه 26 شهریور 1395 13:28
پیش از اینها پیش از همه طوفانها و ابرهای گرگ ومیش و سفرهای بی بازگشت پیش از همه اینها من عاشق بوده ام عاشق حسی در روشنای دوردست و عطری در قائده ی صبح و برقی در چشمهای... پیش از اینها بود که من... بعد از آن بود که تو...
-
١٩٦-هیاهوی من
چهارشنبه 10 شهریور 1395 21:08
در من تویی تویی که عبور از خودم را طولانی کرده در من هیاهوست غوغای عطرآگین نفس هایت کمی به من نگاه کن...
-
١٩٥-نقض نفس
سهشنبه 9 شهریور 1395 00:46
در من نفس بکش، من نبض زنده بودنم را با نقض زندگی عوض کرده ام کمی با من نفس بکش...
-
١٩٤-قرص ماه
پنجشنبه 4 شهریور 1395 22:34
سودای من تویی تویی که گوشه ی قلبم مینشینی و من بر سر عشقم با تو معامله میکنم ذهنم، قلبم، جانم، روحم ، همه تویی... و من چون تویی در خود دارم تویی که هلال ماه را نشانه گرفته ای و منی که زل زده ام تا دلم به همه ی تو قرص شود. سودای من تویی دریازده از روزهای وحشی و به ساحل نشسته ی دل بی تاب من بیا با هم این ساحل را ترک...
-
١٩٣-آتش پاییزی
جمعه 29 مرداد 1395 15:53
دوستم داشته باش من سرشار از شولای بی طاقت عشقم دوستم داشته باش من آتشم پاییزم، آذرم، ترانه های سربه هوای برگریزانم دوستم بدار من آتش عشق خاموش توام.
-
١٩٢- نجوای رنگ
دوشنبه 25 مرداد 1395 00:05
نجوای عشق خاموش من شولای نخ نمای هزار رنگ است رنگ ها برای تو عشق ها برای تو دوست داشتنم را اندازه نکن
-
١٩١-آتش عشق
یکشنبه 24 مرداد 1395 23:44
آتشم، آتشگهی خاموش شعله ام، شولای عشقی خانمان سوز با تو خوبم ای خوبتر از مهر با تو جانم ای جان جانان سپهر آتشم برق نگاهی در شب عشق و شراره. با توام ای خوبروی آتشین خو...
-
١٩٠-رویای دریا
یکشنبه 10 مرداد 1395 00:02
موهایش دریا بود دریایش مواج بود رویایش مهتاب بود
-
١٨٩-دریا
یکشنبه 10 مرداد 1395 00:01
دریا تویی رویا تویی ای دریایی ترین رویای من...
-
١٨٨-شبتاب دیوانه
دوشنبه 4 مرداد 1395 23:40
ویران کن و ویرانه ام حیران کن و دیوانه ام مهتاب من شبتاب من در خانه ات بیگانه ام
-
١٨٧-دست اشک
دوشنبه 4 مرداد 1395 00:18
اشک های من دستچین شده اند، کمی دستهایت را دراز کن و مهربانی را به اشکهایم ببخش تا ستاره چین شوند...
-
١٨٦-ناز یاس
شنبه 2 مرداد 1395 01:55
یاس و ناز و راز و این راه دراز با منی هر لحظه ای همراه یاس.
-
١٨٥-خیاط خاطره
پنجشنبه 31 تیر 1395 12:15
شکاف زندگی را درز گرفته ام کمی دل را میزند، خیاط خوبی نیستم میدانم کوکهای ریز و درشت نامنظم کنار هم و من در کنار او او که نه یاد او که با نخ پوسیده ای به دلم گره زدم.
-
١٨٤-عاشقی با تو
جمعه 18 تیر 1395 19:59
کمکم کن تا با تو عاشقی کنم دستهایم دستهایت، و این میان قلبم. کمکم کن تا قلبت را با دستهایم لمس کنم و اشکهایت را با گرمای قلبم از میان ببرم. راه دشوار بود... راه زندگی، از آنجا که تو نبودی تا اینجایی که یافتمت دشوار و دلگیر بود. مرا دریاب! گرچه پاهایم هنوز زخم دارند و دستهایم می لرزد و زبانم گاهی ناکوک می چرخد، اما تو...
-
١٨٣-حرف من
پنجشنبه 10 تیر 1395 13:23
به من گوش کن لحظه ای دمی، من از لمس ابریشمی خیال حرف میزنم حرفهایم با تو پیراهنی از جنس رویا می شود، ابریشم دیدگانت را به من بدوز.
-
١٨٢-نیمه تاریک
شنبه 29 خرداد 1395 21:40
نیمه تاریکم همان نیمه روشن تو بود، آفتاب بود بر ساحل شنی رویاهایم باران بود بر کویر تنم. ماهتاب بودی و تابیدی روشنایی بودی و تابیدی و من دیگر تاریک نبودم شب نبودم شب و روزی با تو بودم لم داده بر دامنه کوه و گوش سپرده به پژواک صدا، و سکوت... سکوت حاشا شده ی تو در آنسوی گرگ و میش من! من را به یاد بیاور من نیمه تاریک تو...
-
١٨١-ساز غبار گرفته
سهشنبه 18 خرداد 1395 19:57
شعری برای من سازی برای تو آوازی برای عشقمان موسیقی احساس تو به قلب من. ساز ناکوک دستهای من به لمس تو در سالهای پوسیده آن سالهای تکراری، و دستهای من که هنوز لمس تو را بلند بلند می نوازد. خاطراتم گرد عاشقانه گرفته اند من از غبار نمیترسم این گرد عشق توست بر ساز ناکوک من.
-
١٨٠-مرداب و سراب
یکشنبه 16 خرداد 1395 09:59
سکوت شب، یقین من برای نیامدنش بود! همچون سرابی پوچ و توهم چیزی آن دوردست ها یا شاید سکون... سکون در مردابی که به هذیان های من زل میزند، و من در امواج این وامانده دریا با مرداب خواهم رفت... خواهم رفت به گذشته های دور... خیلی دور...
-
١٧٩-دنیای کودک خیابانی
چهارشنبه 12 خرداد 1395 10:55
لالایی برای تو، ای سربه مهرترین راز جهان دنیا جای بدیست آغوشش آنقدرها که میگویند بزرگ نیست. دنیایی که تو را در دشتهای انزوا و تاریکی رها میکند، تا تو دستهایت را برای طلب مهر وسیع تر کنی، جای بدیست.
-
١٧٨-مویرگهای مهربان
پنجشنبه 6 خرداد 1395 14:56
عشق ته نشین میشود در قلبی که دیواره هایش از خون دل است، و با غربت عاشقی کم کم ته نشین میشود تا رسوب کند در مویرگهای مهربان، مهربان دلی که دلدادگی کرده و قلبی که سفید پوش رفتن زمستان شده رفتن یاس وحشی وحشت زده از بی عشقی رخسار و رنگ پریدگی لاله های سرخ که دیگر مرثیه هیچ دوست داشتنی را باور نمیکند.
-
١٧٧-نان
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 11:49
حضورت مرا سیراب میکند، اما هنوز دلم به قرص نان در دستت قرص نیست! دلخوشم که از مهربانی چشمهایت نان میخورم.
-
١٧٦-رویای خاکستری
شنبه 18 اردیبهشت 1395 22:07
تو خاکستر بودی اما خاکستری نبودی ای تویی که مرا در برزخی ترین شب زمین دفن میکنی و خاکستر عشقت را بر پیکر بی جان من شخم میزنی منی که بد بودم اما بدی نبودم. اینک چه می جویی از صدای خسته ی گر گرفته ام در بوران شب ها بگذر از من آه... بگذر ای رویای زیر خاکستر شعله ور و بی جان من.
-
١٧٥-گس و ماندنی
جمعه 10 اردیبهشت 1395 22:00
مزه عاشقی نه تلخ بود نه شیرین نه ترش مزه عاشقی مثل لبهای او گس بود گس و ماندنی... او ترش میکرد وقتی این را میگفتم او دلش یار شیرین لب میخواست اما، مزه عاشقی همچنان گس و ماندنی بود.
-
١٧٤-رنگین کمان
دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 12:36
در من رنگین کمانی زاده میشود بر آسمان نیلگون بی انتهای آرزوهایم وقتی که تو دستهایم را میگیری و من چشمهایم را به انتهای عشقت میدوزم. شولای عاشقانه سرخابی رنگی با تار و پود باران و آفتاب برایت دوخته ام رنگین کمان را بر تن کن من دیگر آن زن یک رنگ و کمرنگ نیستم.
-
173-جنگل خیال
جمعه 3 اردیبهشت 1395 19:27
همپای من بیا که بغض مهتاب، پیاده راه جاده را گرفته! با من بیا . در شهر پیچیده که ماه گم شده و امشب بی مهتاب آغوش آسمان باز میشود. همپای من بیا، این صبح که از پشت کوهها سرک بکشد من خورشید را به بسترم راه میدهم. روزهای تکراری بی مهتاب - با آفتاب- در شبگردی دخترکی عاشق بدون نوازش شکوفه ها و تنهایی درخت و درختها و جنگل......