ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٩٧-بیش از آن

پیش از اینها

پیش از همه طوفانها

و ابرهای گرگ ومیش

و سفرهای بی بازگشت


پیش از همه اینها

من عاشق بوده ام

عاشق حسی در روشنای دوردست

و عطری در قائده ی صبح

و برقی در چشمهای...


پیش از اینها بود که من...

بعد از آن بود که تو...



١٩٦-هیاهوی من

در من تویی

تویی که عبور از خودم را طولانی کرده


در من هیاهوست 

غوغای عطرآگین نفس هایت


کمی به من نگاه کن...



١٩٥-نقض نفس

در من نفس بکش، 

من نبض زنده بودنم را

با نقض زندگی عوض کرده ام

کمی با من نفس بکش...



١٩٤-قرص ماه

سودای من تویی

تویی که گوشه ی قلبم مینشینی

و من بر سر عشقم با تو معامله میکنم

ذهنم،

قلبم،

 جانم، 

روحم ،

همه تویی...

و من چون تویی در خود دارم

تویی که هلال ماه را نشانه گرفته ای

و منی که زل زده ام تا دلم به همه ی تو قرص شود.


سودای من تویی

دریازده از روزهای وحشی و 

به ساحل نشسته ی دل بی تاب من

بیا با هم این ساحل را ترک کنیم

 و تا فردا تن به دریا بسپریم