ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٤٩-کمتر از خالی

چیزی در من خالیست... 
چیزی در جایی از روزهای من که نمیدانم کجاست کم است!
شاید حسی در قلبم
یا فکری در سرم
یا شوری در دلم
یا غوغایی در روزهایم،
چیزی کم است.
مثل...
حسی در خلا یا معلق بودن در روزگار!
بی او همه چیز کم است
و من دیگر کم آورده ام.



نظرات 1 + ارسال نظر
مهرسا پنج‌شنبه 5 آذر 1394 ساعت 14:27

سلام و ممنون که قلمت صداقت داره.
وقتی انرژی میزاری برای موقعیتها و افرادیکه در قبال
تلاش و ایثار بیدریغ،هیچ نپرداختن و درست مثل بشکه ته سوراخ
آنرا غرق در انرژی میکنی میرسی به جاییکه احساس کم آوردن
و چلانده شدن میکنی.
هرچه برای تقویت تعهدات و موقعیتیهای کاذب
و نالایق تلاش کنی احساس ضعف و خالی بودن میکنی
چون مثل بشکه ته سوراخ انرژی میگیره و حاصلی نمیده.
الگوی کهنه رفتاری را دور بریز و از قلبت هدایت بگیر
که قلب فقط باخدا کنار میاد.
به قلب خودت برگرد و خدارو درمرکز وجودت ببین
که جبران همه نداشتن هاست و غمها دعوت خداست
که برگردی طرفش بهتر و بیشتر...

سلام،
مرسی بابت راهنماییت.
حرفهای تو دلم رو روشن میکنه.
شاد باشی همیشه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد