ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

168-بهار ٩٥

بهار،

طفل نو پای آفرینش،

جان گرفته از نجابت خاک

و عطر شکوفه،

با وقارتر از باد و باران آمد.


بهار ٩٥ مبارک.


٥-ماه و سنگ


 " اگر ماه بودم ، به هرجا که بودم،
سراغ تو را از خدا می گرفتم.

وگر سنگ بودم ، به هر جا که بودی،
سر رهگذار تو جا می گرفتم. 

اگر ماه بودی - به صد ناز شاید
شبی بر لب بام من می نشستی

وگر سنگ بودی ، به هرجا که بودم
مرا می شکستی، مرا می شکستی! "

 

 

شعر فریدون مشیری.

 

 


2-سلام

اومدم اینجا و همه خاطرات هشت سالم توی اون وبلاگم رو جا گذاشتم و دست خالی اومدم. 

مثل هشت سال جنگ تحمیلی، گاهی خوب بود گاهی تلخ... 

اما اومدم اینجا تا همه چیزو از نو شروع کنم ،

بدون خاطره 

بدون گذشته... 

 

سلام زندگی. 

 

1-تفعل

"معاشران گره از زلف یار باز کنید 

  شبی خوش است بدین وصلتش دراز کنید "