ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٣٣-پیچک

ماندگار باش بر خاطرم!

همچون کتیبه ای استوار بر دیوار تنهایی دلم...

و پیش از آنکه بر سرم آوار شود،

همچون آن پیچک دست پرورده مادرم

بر افکار مشوشم بپیچ و بتاب و عاشقانه حریر احساسم را سبز کن.



نظرات 2 + ارسال نظر
آرشید سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 15:18

کتیبه های سنگی احساسم را
با قلم آهنین درد حک می کنم .
تا آنچه تو از عشق می خوانی
دیرینه افسانه ای باقی بماند
به بلندای ابدیت .

بسیار زیبا ... هزاران آفرین .
روز به روز آثارتان زیباتراست .

در مکتب شعر شما درس پس میدیم استاد.
نوشته هاتون عمیق و سرشار از احساسه،
ممنون که با من هستید.

مهرسا سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 12:21

با غنچه های شعرت سبز میکنی قله های دلها را...
لحظاتت قرین آرامش ،فصلهایت همیشه بهار،
گل سرخ دلت شاداب و سبز باشی تا
همیشه های دور...

+سلااااام ،باز هم اثری زیبا و دلنشین...
بسیار ممنون

ممنونم دوست من،
پاییزت سرشار از رنگهای زیبای زندگی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد