ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٤٤-خواب تو

هنوز هم در خوابهای من موهایت یکدست سیاه است.

هنوز هم پیراهن آبی میپوشی

و یقه ات را صاف میکنی.

روبروی آینه نشسته ای و مرا با مهربانی نگاه میکنی.

هنوز هم حرف نمیزنی اما از نگاهت میدانم که از سفیدی موهایم تعجب میکنی!

هنوز هم زلفت را بالا میدهی و جوانیت را به رخم میکشی.

پشت آینه نشسته ام و مات توام.

تو منی، آینه ام، مهتابم...

بند کفش هایت را میبندی،

بلند میشوی

کتت را بر میداری

میتکانی اش...

و بوی عطرت همه مشام عاشقم را در هم میدرد!

و برای منی که امروز گرانترین عطرم را برای شب نشینی با تو زده ام،

عطر تو گیرا ترین بوی ناب جهان میشود...

بیدار شده ام و نمیدانم که خواب بود یا بیداری، 

نمیدانم هنوز موهایت سیاه است یا سفید

نمیدانم پیراهنت چه رنگیست،

نمیدانم هنوز کت میپوشی یا نه!

بیدار شده ام و فقط این را خوب میدانم

که هنوز دوستت دارم،

و بوی تو تا ابد بر عطرهای من غالب است...



نظرات 3 + ارسال نظر
آرشید دوشنبه 2 آذر 1394 ساعت 05:41

سلام
در جوار حرم امام موسی کاظم و جواد الائمه علیه السلام دعاگو هستم
انشاءالله حاجت روا باشید.

سلام،
ممنون، زیارت قبول.

شیما شنبه 30 آبان 1394 ساعت 16:50 http://man-bi-to.blogsky.com/

مثل همیشه زیبا و پراحساس
امیدوارم رویاهای شیرینت به واقعیت تبدیل شه

ممنون عزیزم

مهرسا شنبه 30 آبان 1394 ساعت 07:42

سلام و تشکر از این ترسیم زیبا،حس خوبی بهم منتقل کرد.
گرچه روزگار تهی از بودن عزیزان خوش نیست،
اما قوی بودن اجبار زندگیست تا فرو نپاشیم و برای آرامش
روح عزیزانمان اهل امروز باشیم.
رفتن یادمیدهد وابسته نشدن و ازهم نپاشیدن از کم شدن کسی؛
فقط برسر مهرماندن ارزش دارد،وابستگی هرگز!
آدم گذشته شدن،مثل آدمهای تک بعدی نفس مان بند نفس
یکی باشد درفقدان یا طوفان روابط ازهم میپاشیم و
توان شکستن را فقط خودمان میدهیم.
لحظاتتون معطر از عطرخوش زندگی

سلام،
ممنون از شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد