ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
من قدمهای کبود دل تبدار توام
من صدای نفس خسته و بی جان توام
با من از صبح بگو، از افق نور بگو،
که من امروز همه جا گشتم ،
و با غیر برفتم،
عشق بیگانه گزیدم...
آه...
.
.
.
جز تو من مهر ندیدم
جز تو من هیچ ندیدم.
تا صبا با شب و مهتاب، گشتم
و دیدم
که هنوز مرغ مینای قفس های توام...
رسم عاشقی گاه هم اینه که :
بگذارد تو را و برود ...
تا شاید نشان دهد چقدر دوستت داشت !!!
همیشه رفتن دشمنی نیست ، میشود رفتن را دوست داشتنی هم نقاشی نمود .