ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٨٩-کوچ عشق

کوچ کن،

اینجا شهر بی عشقیست

که مرغ عشق ها را اسیر دلدادگی قفس میکنند.

کوچ کن

و فردا شد

دیگر عاشق نشو!

ساعت مهربانی را صفر کن

و صدای ثانیه ها را با نبض دلت خاموش کن

اینجا عشایری باران زده از شهر ویران عاشقی آمده اند.

سکوت کن،

به احترام پرواز

که اینجا همه پرنده ها فصل عشق را کوچ کرده اند.



نظرات 1 + ارسال نظر
مهرسا شنبه 12 دی 1394 ساعت 11:42

جایی که عشق نیست پاکی و صداقت نیست
نیرنگ است و نامردمی باید از این چنین زمستانی گریخت.
ماندن میان اینهمه انجماد،گوسفند مهربانی
شدن برای گرگهاست.
پرنده شدن و رمیدن از این گلّه بی احساس،
مقصد آسمان خداست بال بگشا اینجا جای خوبی نیست.پیچک عشقِ این زمین شدن عاقبت دریده شدن به دست گرگهاست.
دلکم پرنده شدن بیاموز،مقصد آسمان خداست...

+سلام فراوان.ممنون که کار زیبای
دیگری را به اشتراک گذاشتید.
پرنده بمانید و عاشق و
شاعر عاشقانه ها

به کوچ پرنده ها دلخوشم.
روزی که همه عاشقان با هم حدیث عشق میخوانند.

ممنون از لطف و محبت شما دوست عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد