ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی که دنیا مرا به نام میخواند
تو چگونه داستان مرا از بر میکنی
ای خنیاگر پیر این صحرای مرده.
تو چگونه مرا میبوسی
ای فسرده بر دشت آرزو،
ای مجنون بی رقیب
ستایشگر قلب.
وقتی ساعت عاشقی میمیرد
و زمان نبض انتظار را به دیوار تنهایی من میکوبد،
تو چگونه مخمل خیالم را به طوفان زمان میسپری!
چگونه...
وقتی به فراموشیم می سپاری...
از یاد میبرم خود را در زیر آسمان آبی ...
لذت بریم
وقتی چشمانم ...
زیر بارش دانه های شنِ ثانیه ها
کویر می شد ...
از یاد می برد که روزی دریا بود .
سلام ... بسیار زیبا و دلپذیر ...
هزاران سپاس
از یاد میبرد که روزی دریا بود...
زیبا...
سلام.