ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٩٥-طوفان زمان

وقتی که دنیا مرا به نام میخواند

تو چگونه داستان مرا از بر میکنی

ای خنیاگر پیر این صحرای مرده.


تو چگونه مرا میبوسی

ای فسرده بر دشت آرزو،

ای مجنون بی رقیب

ستایشگر قلب.


وقتی ساعت عاشقی میمیرد

و زمان نبض انتظار را به دیوار تنهایی من میکوبد،

تو چگونه مخمل خیالم را به طوفان زمان میسپری!

چگونه...



نظرات 2 + ارسال نظر
احمد-ا پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 12:48

وقتی به فراموشیم می سپاری...
از یاد میبرم خود را در زیر آسمان آبی ...

لذت بریم

سرو سپید پنج‌شنبه 17 دی 1394 ساعت 10:04 http://sarvina.blogsky.com/

وقتی چشمانم ...
زیر بارش دانه های شنِ ثانیه ها
کویر می شد ...
از یاد می برد که روزی دریا بود .

سلام ... بسیار زیبا و دلپذیر ...
هزاران سپاس

از یاد میبرد که روزی دریا بود...

زیبا...
سلام.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد