ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٠٣-نقش خیال

 من بر نقش خیالش لبخند میزنم،

و او بر لمس رویاهایم لگد...



نظرات 2 + ارسال نظر
مهرسا جمعه 25 دی 1394 ساعت 17:31

لگد زدنش به سنگ روزگار میماند که اگر نخوری،گمان میکنی دنیا سراسر گل و بلبل است و تکرار میشوی در سادگیهایی که شاید سنگت کند برای آنکه بیگانه
با گل و نوای بلبل است.
گل لبخند بر لبت چهارفصل و بی خزان
+سلام بر الهام شعر و درود براین قلم

اگر "او" برای "تو" ساخته شده! "من" برای "تو" ویران شده ام!!!

سلام، زمستانت همچون پاکی بی آلایش ابرها و روزهایت سرشار از مخمل رویاهای دست یافتنی...

سرو سپید جمعه 25 دی 1394 ساعت 16:16

سلام ...
بسیار زیبا و تامل برانگیز .

همانند کهنه فرشی مندرس
مرا به راهِ خواب نوازش کن
من از بیدار ماندن زیر گامهای بی تفاوتی ...
می ترسم !

آرشید

برداشت از http://arshidart.blog.ir/

سلام،
هزاران سپاس برای قابل دونستن و نوشتن این قطعه زیبا از شعرتون اینجا، که جزو یکی از بهترین هاست.
پاینده باشید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد