ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١١١-بهای شب

من عبورم

من هبوطم

من در این شهر در طواف زلف توام

همه جانم و بازدم گرم نفس های توام

من توام

یا تو منی

من بهای غم شبهای توام

با تو من هیچ ندارم

بی تو من هیچ نخواهم

من حضورم

من عبورم

بی تو من سایه ی سردی گذشته از غروبم

تا سحر راه دراز است

من هنوز تا به سحر 

چشم به راه دل تبدار توام



نظرات 1 + ارسال نظر
احمد-ا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 12:24

من تو هم
و تو منی
ز در « ما » گمیم ...

گفت چرا نهان کنی
عشق مرا چو عاشقی

من ز برای این سخن شهره عاشقان شدم

مولانا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد