ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١١٢-شاعر لنگ

هنوز هم پای کسی در میان است،

تو،  پا درمیانی کن

تا پایش از شعرهایم کوتاه شود

من، این پای لنگه شاعری را، نمیخواهم.



نظرات 3 + ارسال نظر
آرشید یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 17:56

سلام ... مثل همیشه عالی سرودید ... هزاران سپاس بانو

ممنون.
امیدوارم روز و روزگار بر شما مهربان شده باشه

مهرسا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 15:39

سلام الهام جان خوندمت،
مثل همیشه زیبا و مخملی.لنگ زدن کجا بود
بی اغراق زبان شعر شما روزبه روز بیشتر جذبم میکند.
معاذالله دوصدمتر المپیک را به لنگه استعاره میکنید؟
قدمت در وادی شعر و ادبیات پر توانتراز همیشه.
با تشکر

سلام دوست عزیزم.
این از نهایت لطف و محبت شماست.
دو المپیک خوب بود
امیدوارم تو باغ زندگیت همیشه با آرامش قدم بزنی.

احمد-ا یکشنبه 4 بهمن 1394 ساعت 12:22

گمانم
تا پای لنگه ی نباشه
شعر در نیاید...

یا پا لنگه، یا اون لنگه نداره!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد