ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
همپای من بیا
که بغض مهتاب، پیاده راه جاده را گرفته!
با من بیا .
در شهر پیچیده که ماه گم شده
و امشب بی مهتاب آغوش آسمان باز میشود.
همپای من بیا،
این صبح که از پشت کوهها سرک بکشد
من خورشید را به بسترم راه میدهم.
روزهای تکراری بی مهتاب -
با آفتاب-
در شبگردی دخترکی عاشق
بدون نوازش شکوفه ها
و تنهایی درخت
و درختها
و جنگل...
جنگلی که عشق شکوفه به تاریکی آفتاب را فراموش خواهد کرد!
به جنگل خیالم خوش آمدی
اینجا تاریک است
اما خبری از گرگ درنده ی عشق نیست،
نترس ای بره ی مهتاب پوست تازه شکفته.
سلام و درود ...
مثل همیشه رویایی و زیبا
هزاران سپاس
سلام ممنون از لطف شما.