ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٧٦-رویای خاکستری

تو خاکستر بودی اما خاکستری نبودی

ای تویی که مرا در برزخی ترین شب زمین دفن میکنی

و خاکستر عشقت را بر پیکر بی جان من شخم میزنی

منی که بد بودم اما بدی نبودم.

اینک چه می جویی از صدای خسته ی گر گرفته ام در بوران شب ها

بگذر از من

آه...

بگذر

ای رویای زیر خاکستر شعله ور و بی جان من.



نظرات 1 + ارسال نظر
مهرسا چهارشنبه 22 اردیبهشت 1395 ساعت 20:01

سلام و سعادت بر الهام جان
نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست...
در پناه مهرآفرین خدای بهترین ها در زندگی سهم تون باشه.

سلام
امیدوارم همیشه خوب و سلامت باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد