ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

١٨٢-نیمه تاریک

نیمه تاریکم همان نیمه روشن تو بود،

آفتاب بود

بر ساحل شنی رویاهایم

باران بود بر کویر تنم.


ماهتاب بودی

و تابیدی

روشنایی بودی

و تابیدی


و من دیگر تاریک نبودم

شب نبودم

شب و روزی با تو بودم

لم داده بر دامنه کوه

و گوش سپرده به پژواک صدا،

و سکوت...


سکوت حاشا شده ی تو 

در آنسوی گرگ و میش من!


من را به یاد بیاور

من نیمه تاریک تو شده ام.



نظرات 2 + ارسال نظر
مهرسا دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 23:22

سلام و ارادت
خورشید افکارتان همواره منور و فروزان
تا ابد پاینده و تابنده باشید.

سلام مرسی، سلامت و شاد باشید

آرشید یکشنبه 6 تیر 1395 ساعت 23:40

سلام و درود
مثل همیشه زیبا و دلپذیر
هزاران سپاس

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد