ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٢٠٢-ماهم آذرم

آذر آمد

همچون شولای عشقی بیتاب

با برفی سرد

آذر چنان آمد که دستهایم یخ بزنند

و دستهای تو گرمای جانم شود

ماه من 

تلخ ترین ماه من

زیباترین ماهم را آورد



200- طعم عشق

مزه عاشقی
نه تلخ بود
نه شیرین
نه ترش

مزه عاشقی 
مثل لبهای او
گس بود
گس و ماندنی...

او ترش میکرد وقتی این را میگفتم
او دلش یار شیرین لب میخواست
اما مزه عاشقی
گس و ماندنی بود.


198-خط سرنوشت

ای خط سرنوشت

که این زندگی را

عشق تو زیبا نوشت

ای خط خوب سرنوشت

نستعلیق چشمانت

افق رویایم را بی انتها نوشت.



١٩٥-نقض نفس

در من نفس بکش، 

من نبض زنده بودنم را

با نقض زندگی عوض کرده ام

کمی با من نفس بکش...



١٩٢- نجوای رنگ

نجوای عشق خاموش من

شولای نخ نمای هزار رنگ است

رنگ ها برای تو

عشق ها برای تو

دوست داشتنم را اندازه نکن



١٩١-آتش عشق

آتشم، آتشگهی خاموش

شعله ام،

شولای عشقی خانمان سوز

با تو خوبم

ای خوبتر از مهر

با تو جانم

ای جان جانان سپهر

آتشم

برق نگاهی در شب عشق و شراره.

با توام ای خوبروی آتشین خو...



١٩٠-رویای دریا

موهایش دریا بود

دریایش مواج بود

رویایش مهتاب بود



١٨٩-دریا

دریا تویی

رویا تویی

ای دریایی ترین رویای من...



١٨٨-شبتاب دیوانه

ویران کن و ویرانه ام

حیران کن و دیوانه ام

مهتاب من شبتاب من

در خانه ات بیگانه ام


١٨٧-دست اشک

اشک های من دستچین شده اند،


کمی دستهایت را دراز کن

و مهربانی را به اشکهایم ببخش 


تا ستاره چین شوند...