ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

ماه و سنگ

ماه و دادم به شب های تار...

٧٦-جام زهر

چه شیرین بود 

جام گوارای لبهای تو

وقتی که من از شراب زهر آلود چشمهایت ،

می هراسیدم...



٧٥-رگ خواب

رگ خوابت دستم نیست...

قالی کهنه خانه را سالها روی خط خوابش جارو زده ام

اما رگ خواب تو در مسیر آفتاب  پشت پنجره هم پیدا نشد،

نشد که نشد.

رگ به رگ میشود حست

رنگ به رنگ میشود رویت،

اما  نمیدانم چرا

رگ خوابت را دستم نمیدهی!



٧٣-آرمیدن

آغوش تو
ماوای آرامیدن من
در مرگی بی جان 
و 
تولدی بی پرواز است.


٧١-یک طرفه

بعضی رابطه ها انقدر یک طرفن

که دیگه نمیفهمی خودت کدام طرف بودی!

تو دوسش داشتی

یا اون....

نمیفهمی با که طرف هستی،

خودت یا یادش!!!



٧٠-سرخ رو

سیلی باد
سیلی روزگار 
سیلی تو...
سرخ رو شده ام در این رنگ پریدگی مهتاب.


٦٩-شیداوار

چهار سوی این راه

و هزار توی این راز ،

فقط تویی!

شیدای افسونگر خواب نیمروزی پریشان من.



٦٨-خنجر جنگ

خنجرت را بیرون بکش!

معشوقه ای سمج شهر دلم را در هم کوبیده ،

و آوازهای محوی از نا کجا آباد کشف نشده جهانی میخواند 

که...

مرا مات این جنگ نا برابر کرده.



٦٧-آن طرف

بعضی رابطه ها یک طرفس

یک طرفه عاشق میشی

یک طرفه تنها میشی

و در یک عصر پاییزی در یک طرف خیابان تنها میمانی.



٦٦-های عشق

گاهی باید دروغ گفت

گاهی نباید همه چیز در جای خودش باشد.

گاهی باید گفت دوستت ندارم 

و در دلت رخت بشویی که...

 های عشق... 



٦٢-جنگجو

جنگجو!

اینجا سواری خسته خنجر تنهاییش را بر دوش میکشد 

و بی رکاب

 در سراب چشمهای تو 

اشک میریزد تا در کویر دلت سیراب شود،

دوران جنگ گذشته

کمی از آشتی بگو...